سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
شرح یک پیروزی بزرگ یک جدایی و یک دیدار تلخ
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
پذیرش حضور ارتش سوریه در منطقه شرقی «تنف» در واقع پایان رسمی مهمترین طرح امنیتی آمریکا در سوریه و عراق به حساب میآید. اینکه آمریکا محدودیت حضور را به «ارتش سوریه» محدود کرده است نه برای این است که کماکان از نظر ارتش آمریکا نیروهای جبهه مقاومت و به عبارتی متحدین منطقهای دولت سوریه نمیتوانند در حد فاصل مرز شرقی تا حدود 50 کیلومتری داخل سوریه حضور پیدا کنند کما اینکه تاکنون هم این نیروها در این منطقه به ظاهر ممنوعه حضور داشته و دست به عملیات هم زدهاند. در واقع آمریکا برای آبروداری میگوید فقط به ارتش سوریه اجازه حضور در این مناطق را میدهد و این در حالی است که پیش از این جبهه مقاومت از طریق فرماندهی ارتش روسیه در سوریه به سرفرماندهی نیروهای آمریکا در منطقه اعلام کرده بود که هیچ قانون و دلیلی وجود ندارد که مانع حضور نیروهای سوریه در مناطق مرزی متعلق به خود شود.
پذیرش رسمی و اعلامی آمریکا یک شکست استراتژیک و غیرقابل جبران برای ارتش آمریکا به حساب میآید. چنین پذیرشی که به معنای دست کشیدن ارتش آمریکا از مهمترین طرح امنیتی خود در منطقه است، نیروهای شبهنظامی مرتبط با آمریکا- موسوم به ارتش نوین- و نیز گروه داعش که بر رقه و بخش قابل توجهی از شهر دیرالزور سیطره دارد، را دچار مشکل اساسی کرده و راه را برای عملیات گسترده ارتش سوریه و همپیمانان منطقهای آن هموارتر میکند. فرماندهان ارتش نوین که طی حدود 20 ماه گذشته توسط آمریکا جذب شده، آموزش دیده و سازمان پیدا کرده است و جمعیتی بین 5 تا 8 هزار نفر از عشایر اهل سنت مناطق جنوبی و شرقی سوریه را شامل میشود، پیش از کنار گذاشته شدن طرح امنیتی شرق سوریه در پیغامهای متعدد به فرماندهان جبهه مقاومت اطمینان داده بودند که با آنان درگیر نمیشوند و درگیر هم نشده بودند، حالا با اعلام رسمی کنار گذاشته شدن طرح امنیتی شرق که اساسا این نیروها برای شکلدهی به پوشش زمینی آن به استخدام در آمده بودند، نه تنها از فاز عملیاتی خارج میشوند بلکه فلسفه وجودی خود را نیز از دست میدهند.
از سوی دیگر در نتیجه کنارهگیری آمریکا از طرح مهم امنیتی خود، داعش سوریه دچار مشکل اساسی میشود چرا که طرح امنیتی آمریکا در عمل بقای داعش در دیرالزور را تضمین میکرد. چه اینکه بهانه اعلامی آمریکا برای این طرح وجود نیروهای تروریستی داعش در این منطقه و لزوم در اختیار گرفتن سرزمین برای مبارزه با داعش بود و این در حالی بود که آمریکا نه در یک اقدام تاکتیکی- شکست یک گروه تروریستی- بلکه در یک اقدام راهبردی- حفظ امنیت رژیم اسرائیل- بنا داشتند این منطقه وسیع که در مجموع حدود 32500 کیلومتر- سه برابر مساحت لبنان- شامل میشد را وجهالضمان امنیتی اسرائیل قرار دهند و بر این اساس به حضور طولانیمدت داعش در دیرالزور نیاز داشتند دقیقا به همین دلیل ادبیات مقامات نظامی و سیاسی آمریکا نسبت به این گروه تروریستی طی ماههای اخیر کاملا دگرگون شد و «تروریستهای تکفیری» به «رزمندگان سنی مخالف حکومت» تبدیل شدند.
شکست طرح امنیتی آمریکا در کمال ناباوری آمریکاییها اتفاق افتاد آنان ظاهرا حساب همه چیز را کرده بودند و از جمله موفق به جلب نظر موافق روسیه شده بودند و به نظرشان نمیآمد که «ارتش به شدت درگیر سوریه» ارادهای برای ممانعت از سیطره درازمدت نظامی آمریکا بر منطقه شرقی داشته باشد. برخلاف انتظار آنان، سردار سلیمانی با درک به موقع خطر طرح امنیتی آمریکا، وارد میدان شد و ظرفیتهای مردمی سوریه و عراق را برای بر هم زدن طرح امنیتی آمریکا پای کار آورد و در زمانی کمتر از سه ماه موفق به برهم زدن آن گردید.
2- جدا شدن عمار حکیم از مجلس اعلای اسلامی عراق و اقدام به راهاندازی گروه جدیدی تحت عنوان «حکمت الوطنیه» سبب شکلگیری تحلیلهای مختلف در داخل و خارج عراق گردید. واقعیت مطلب این است که این جدایی بیش از آنکه یک تهدید در موقعیت شیعیان عراق باشد یک فرصت مهم به حساب میآید.
فلسفه وجودی «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» شکل دهی به وحدت شیعیان عراق در مبارزه با رژیم سفاک صدام حسین بود و از اینرو طیفهای مختلف عراقی مبارز که شامل حزبالدعوه عراق هم میشد در ذیل این مجلس- که در واقع به معنای شوراست و نه یک قوه و سازمان- قرار گرفتند. به مرور این مجلس به دلیل بروز بعضی تنگنظریها به یک طیف خاص و در نهایت به یک خاندان خاص ختم گردید و فلسفه وجودی آن مخدوش شد. مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در واقع مهمترین ارگان شیعه در مبارزه با رژیم عراق بود و توسط علمای بزرگ رهبری و هدایت میشد و توانست نقش عمدهای در مبارزه و در اداره عراق پس از فروپاشی رژیم صدام حسین ایفا کند هرچند در مرحله پس از فروپاشی، این مجلس- یعنی شورای رهبری شیعیان- از جامعیت خود خارج شده بود تا اینکه رهبری جدید مجلس پس از شهادت آیتالله سیدمحمدباقر حکیم- عنوان انقلاب به معنای ثوره - را از تیتر خود حذف کرد به این بهانه که میخواهد با طیفهای مختلف عراقی کار کند اما این موضوع در واقع خبر از سطحی از دگردیسی مجلس اعلی میداد کما اینکه به مرور دایره وسیعتری پیدا کرده و سبب جدایی «سازمان بدر» از مجلس گردید.
در واقع وضع جدید مجلس اعلی اسلامی عراق این فرصت را پدید آورده که بار دیگر به بازخوانی فلسفه وجودی و روند خود بپردازد. شیخ همام حمودی رهبر جدید مجلس اعلی در اولین اظهارنظرهای خود از چنین نگرشی در رهبری جدید مجلس خبر داده است از آن طرف عمار حکیم که با هدف جذب طیفهای جوانتر جامعه شیعه عراق و نیز ارتباط گستردهتر با طیفها و کشورهای منطقه تشکیلات «حکمتالوطنیه» را راهاندازی کرده است، فرصت آزمون و خطا پیدا کرده و در صورت موفقیت، شیعیان موقعیت مستحکمتری پیدا میکنند. شکست این روند نیز یک درس استراتژیک، برای جامعه شیعه به حساب میآید.
3- ملاقات مقتدا صدر رهبر یک طیف از شیعیان عراق که عمدتاً در مناطق جنوبی و نیز نجف دارای نفوذ است با محمدبنسلمان حاکم جدید رژیم سعودی نشان داد که تلاشهای رژیم سعودی در ایجاد شکاف بین بخشی از شیعیان عراق تا حدی به نتیجه رسیده است. رژیم سعودی پیش از این در ملاقاتهای مختلف با مقامات عراقی از جمله در دیدار ابراهیم جعفری وزیر امور خارجه، سید عمار حکیم رئیس سابق مجلس اعلی اسلامی و مقتدا صدر رهبر فراکسیون صدریها با صراحت زیاد از شرط جدا شدن عراق از ایران برای پذیرش عراق در حوزه عربی و مشارکت اقتصادی عربستان در حل مسایل عراق صحبت کرده بودند. مداخلات وزارت خارجه و سیستم امنیتی عربستان در این موضوع تا آنجا بود که دولت حیدر العبادی، سفیر عربستان را به عنوان عنصر نامطلوب و تفرقهافکن از عراق اخراج کرد. ولی اهمیت موضوع جداسازی عراق از ایران تا آنجا بود که وزیر امور خارجه سعودی در سفر به بغداد به عزم ریاض برای حل مشکلات اقتصادی و مالی عراق تأکید کرد و موفق به جلب نظر مقامات عراق برای اعزام سفیر جدید گردید.
از دیگرسو واقعیت این است که جریانات قدیمی عراق که از یک سو به فساد مالی و از سوی دیگر به ناکارآمدی متهم میباشند و این موضوع تظاهرات گستردهای را درپی داشته است، از انتخابات اردیبهشت ماه 1397- مه 2018- نگران هستند و درپی روزنههایی برای افزایش موفقیت خویش میباشند برخی از آنان با یک بازنگری درونی به راه حلهای مناسبی رسیده و پارهای دیگر دچار سوءتفاهم شده و «جهانی دیده شدن» را برای جبران کسری محبوبیت خویش انتخاب کردهاند. در عراق ملاقات مقتدا صدر با محمدبن سلمان سعودی که دستش به خون مردم مظلوم منطقه الشرقیه عربستان و خون مردم مظلوم یمن و خون مردم بحرین آلوده است یک حرکت به قهقهرا به حساب میآید اما از آنجا که خود مقتدا در تحولات عراق هیچگاه تعیینکننده معادله نبوده است، دیدار نادرست او با خونریز شیعیان با همه تلخیاش تغییردهنده معادلهای در عراق نخواهد بود.
ملاقات صدر با بنسلمان که با انتقاد شدید مردم عراق و از جمله بسیاری از اعضای گروه صدر مواجه گردیده است بیش از آنکه نشاندهنده یک انحراف در جامعه شیعه عراق باشد، نشاندهنده تمرکز تلاشها برای ضربه زدن به موقعیت شیعیان و استقلال عراق میباشد و البته عراق امروز چند برابر زمانی که این طیف میداندار تحولات در شیعیان عراق بودند، قدرتمند شده است.
تلگرام و حریم خصوصی داعش
مجتبی اصغری در وطن امروز نوشت:
استفاده انحصاری داعش از اپلیکیشن ارتباطی «تلگرام» در طول یک سال اخیر، نظر کارشناسان امنیت شبکه و مسؤولان حوزه ضدتروریسم را در اروپا و آسیا به خود جلب کرده است. هافینگتونپست در تحلیلی از قول محققان حوزه افراطگرایی آنلاین نوشت: ما شاهد یک روند مشخص استفاده روزانه همه گروههای تروریستی از جمله داعش از تلگرام هستیم!
کار به جایی رسیده که نظارت و کنترل محتوای آنلاین توزیع شده توسط داعش و سایر گروههای تروریستی به واسطه استفاده آنها از تلگرام بسیار سخت شده است. به عنوان نمونه اخبار و فیلمها و اطلاعات حملات پاریس، منچستر و تهران حتی پیش از اظهارنظر مقامات رسمی ابتدا در کانالهای داعش در تلگرام، با جشن و شادی منتشر شد.
سرویس وحشت!
این در حالی است که کنترل اطلاعات فجایع تروریستی اهمیت بسیار زیادی در هدایت و صیانت از افکار عمومی دارد. ابزار تروریستها برای فتح روانی جامعه، گسترش مقطعی موج خشونت و وحشت است. به عبارت سادهتر هدف از اعمال تروریستی به طور معمول ایجاد انفجار و کشتار بسیار وسیع نیست اما هر چه جمعیت بیشتری از حادثه، در لحظه وقوع مطلع شوند و بترسند، خسارات حاکمیتی ترور بیشتر میشود. پس کنترل تروریسم علاوه بر ایجاد امنیت، نیاز به اشراف امنیتی بر ارتباطات و کشف روابط گروههای تروریستی و مدیریت محتوای تولیدی و توزیعی آنها دارد.
علاوه بر آن محتوای توزیعی داعش در مسیر عضوگیری از شهروندان نیز به کار گرفته شده است. به عنوان نمونه در ایران و اندونزی و حتی روسیه، عضوگیری داعش با اتکا به محتوای ترویجی کانالهای تلگرامی گزارش شده است. حتی خرید و فروش دختران و پسران غنیمتی داعش نیز در بستر کانالهای تلگرام صورت گرفته است.
چرا تلگرام؟!
اما علت علاقه داعش به تلگرام چیست؟
1-تلگرام پیامرسانی رمزنگاری شده است. یعنی محتوای رد و بدل شده میان مخاطبان را تبدیل به رمز میکند که همین موضوع منجر به تضمین امنیت تروریستها شده است.
2- داعش نیاز به ارتباط مستقیم با مخاطبان جوامع مختلف دارد. قابلیت تاسیس کانال در تلگرام، این پیامرسان را به علت اشتراکگذاری محتوای عام با مخاطبان متنوع به زبانهای مختلف، نسبت به سایر پیامرسانهای آنلاین شخصی، شاخص کرده است.
3- نظارت تلگرام بر محتوای توزیعی کاربران ضعیف است و محققان معتقدند داعش با تکنیکهای خاص با سیستم فیلترینگ این سرویسدهنده سازگار شده است. به همین دلیل شرکت پاول دوروف برخلاف فیسبوک و تا حدی توئیتر، در کنترل تروریستها موفق نبوده است.
4- تلگرام تحت حاکمیت هیچ دولتی نیست، در نتیجه برای عمل به قوانین ضدتروریسم تحت فشار نیست! اغلب کاربران این اپلیکیشن ایرانی هستند و وزارت ارتباطات کشورمان نیز بسادگی توسط «پاول دوروف» مدیر و موسس تلگرام، در طول چند سال اخیر اداره شده است. دوروف حاکمیتگریز است و برای دور زدن قوانین مالیاتی کشورهای مختلف جهان، شهروند یکی از گریزگاههای مالیاتی است و شرکتش را در هیچکجا ثبت قانونی نکرده است!
بیگناه یا گناهکار؟
پس برخلاف آنچه در ایران تبلیغ میشود «تلگرام» از منظر دولتهای اروپایی و آسیایی یک سرویسدهنده بیگناه و معصوم به شمار نمیرود که داعش و گروههای تروریستی «بیدلیل» از بستر خدمات آن سوءاستفاده کردهاند. بر همین اساس است که دولت اندونزی به واسطه ضعف تلگرام در کنترل داعش و گروههای تروریستی، تلگرام را فیلتر کرد، چون اطمینان دارد سرویسدهندهای با خصوصیات مشابه تلگرام، به عنوان جایگزین در فضای ارتباطات وجود ندارد.
اما چرا اروپا و آمریکا تلگرام را فیلتر نکردهاند؟ بنا بر اعلام خود تلگرام، کاربران این اپلیکیشن در اروپا و آمریکا بسیار بسیار محدود هستند و بر همین اساس سرویسدهنده مذکور در این مناطق نقش عمدهای در توزیع محتوای عام برای جامعه ندارد.
پس تلگرام در اروپا و آمریکا اپلیکیشن مورد استفاده اقلیتی است که بخشی از همین اقلیت نیز مرتبط با داعش است. این یعنی تلگرام اروپایی- آمریکایی ابزار شناسایی، مدیریت و اشراف دستگاههای امنیتی بر تروریستهاست و نقش غربال و جداکننده مردم عادی از تروریستها را عهدهدار است. بر این اساس فیلترینگ آن فاقد توجیه امنیتی- اطلاعاتی است.
آینده رمزنگاری
تلگرام ارتباطات آنلاین کاربران را تبدیل به رمز میکند. متخصصان هک و نفوذ در آمریکا و اروپا و آسیا بارها ثابت کردهاند شکستن کدهای تلگرام برای آنها ممکن است اما روند یادشده پرهزینه و زمانبر است و در واحد ضدتروریسم دولتها که وظیفهای شبانهروزی و غیرقابل توقف و حساس بر عهده دارد نمیتوان به قابلیتهای هک و نفوذ موردی متوسل شد. با این حال اپلیکیشنهای دیگری نیز اطلاعات کاربران را رمزنگاری میکنند و در این حوزه تلگرام تنها نیست. سوال این است که دولتها برای تامین امنیت در جهانی با خطر جدی تروریسم فزاینده چه تمهیدی باید بیندیشند؟
در انگلستان و آمریکا شرکتهای فناور حوزه ارتباطات بر اساس قوانین، متعهد به امکاندهی به دولت برای کشف ارتباطات مجرمانه هستند. یعنی با ارائه کدهای رمز به دولت در شناسایی باندهای قاچاق مواد مخدر، گروههای تجارت انسان، تروریستها، کودکآزارها و فعالان صنعت پورنوگرافی تحت عنوان «وظیفه قانونی» کمک میرسانند. در نیوزیلند نیز از سال 2013 این قانون اجرا میشود.
«مالکوم تورنبال» نخستوزیر استرالیا در انتقاد از سیاست شرکتهای ارتباطات در رمزنگاری محتوا میگوید: قانون با پیشرفت تکنولوژی همراه نیست و همین امر موجب شده 90 درصد پروندههای آژانسهای امنیت، تحت تاثیر محدودیتها قرار گیرد.
«جورج برندیس» دادستان کل استرالیا نیز از فیسبوک و گوگل خواسته برای ادامه فعالیت در این کشور محتوای رمزنگاری شده را در اختیار دستگاههای امنیتی قرار دهند تا دولت بتواند با باندهای تروریستی و جنایتکاران کودکآزار مبارزه کند.
استرالیا مبارزه با رمزنگاری ارتباطات آنلاین را اولویت نخست خود در حوزه تغییر قوانین و اعمال حاکمیت بر شرکتهای فناور اعلام کرده و بر اجرای آن مصر است.
همکاری اروپایی- آمریکایی
در اروپا و انگلیس قانون از این هم جلوتر رفته است. به عنوان نمونه نمایندگان مجلس عوام انگلیس، گوگل، فیسبوک و توئیتر را برای مدیریت و کنترل «دارک وب» یا «وب تاریک» نیز تحت فشار گذاشتهاند. انگلیس شرکتهای فناور سیلیکونولی را متهم کرد که به عمد از فعالیتهای افراطگراها در استفاده از امکانات آنها برای ترویج تروریسم و کشتار ممانعت نمیکنند.
«دارک وب» به شبکهای از ارتباطات اینترنتی گفته میشود که در دسترس عموم مردم نیست و با استفاده از نرمافزارهای فیلترشکن و رمزهای محافظت شده باز میشود. این بخش از اینترنت صرفا مورد استفاده باندهای خلافکار و جنایتکاران است. 2 هفته قبل نخستین مورد همکاری فراملی برای کنترل وب تاریک نیز در اروپا ثبت شد؛ پلیس هلند با همکاری پلیس اتحادیه اروپایی و وزارت دادگستری آمریکا، سایت تجارت سیاه Hansa در دارکوب را هدف قرار داد.
البته آمریکا به مراتب مشکلات کمتری در تعامل با کلان شرکتهای فعال حوزه ارتباطات دارد، چرا که اغلب غولهای فعلی، برآمده از شرکت مادر تخصصی وابسته به «سیا» به نام «اینکیوتل» هستند. واتساپ از آن فیسبوک است و فیسبوک و گوگل و توئیتر برآمده از اینکیوتل! وابستگی این شرکتها به دولت آمریکا به قدری جدی است که باراک اوباما در جشن گوگل در سیلیکونولی، در دوره ریاست جمهوریاش گفته بود: همه باید بدانند اگر دولت آمریکا نبود، گوگل اصلا متولد نمیشد نه اینکه در حد شرکتی ضعیف به حیات خود ادامه میداد!
علاوه بر واتساپ و توئیتر و فیسبوک، سایر پیامرسانهای ارتباطی رمزنگاری شده همچون «سیگنال» و «کریپتوکد» نیز تولید آزمایشگاه «open technology fund» هستند که توسط هیلاری کلینتون سال 2009 با مدیریت و بودجهریزی «سیا» برای مدیریت فتنه 88 در ایران و کنترل بهار عربی در خاورمیانه تاسیس شد.
حریم خصوصی تروریستها؟!
پاول دوروف، مدیر و موسس تلگرام بارها تلاش کرده با اتکا به افشاگریهای اسنودن، به تضعیف پیامرسانهای رمزنگاری شده رقیب تلگرام، همچون «سیگنال» بپردازد. او در نمایشی شبهامنیتی در حساب کاربری توئیترش، سفر به آمریکا را اینگونه توصیف کرده است: «طی سفر توسط FBI و دستگاههای امنیتی آمریکا تحت فشار بودم. باید خیلی ساده باشیم که گمان کنیم میشود یک اپلیکیشن رمزنگاری شده امن و مستقل در آمریکا ایجاد کرد!»
دوروف استفاده آزادنه داعش و گروههای تروریستی از تلگرام را به ماجرای «حریم خصوصی» ربط داده و در توئیتی دیگر میگوید: «سیاست ما ساده است؛ حریم خصوصی مهم است. با این وجود کانالهای عمومی هیچ ارتباطی با حریم خصوصی ندارد. کانالهای عمومی داعش مسدود خواهد شد».
تقریبا همه سرویسهای امنیتی مهم جهان بنا بر اعترافات آشکار رسانهای، بر روابط احتمالی مشکوک پاول دوروف و داعش متمرکز شدهاند. ماجرا چیزی شبیه تجارت ترکیه و داعش در تبادلات نفتی است. ترکیه مدعی بود با داعش مبارزه میکند اما میان تجارت نفتی با تروریستها و مبارزه در مرز تفاوت قائل بود!
دوروف نیز به حریم خصوصی تروریستها احترام میگذارد! به آنها سرویس رمزشده میدهد و با دولتهای درگیر با تروریسم برای شکستن رمز ارتباطات تروریستها همکاری نمیکند! داستان عجیبی است! هیچ پیامرسان دیگری در جهان، چنین سرویسی به تروریستها نمیدهد و هیچ دولتی هم تاکنون حاضر به مدارا با سرویسدهندهای نشده که تروریستها و کاربران قانونمدار را از منظر حریم خصوصی در یک کفه قرار میدهد جز دولت ایران!
دولت الکترونیک دولتی برای مردم
مریم حق پرست در خراسان نوشت:
وزیرارتباطات روز گذشته فاز نخست پروژه دولت الکترونیک را راه اندازی وبا ترسیم چشم اندازی خوشبینانه، اعلام کردکه در این فاز 440 خدمت از سوی 51 دستگاه اجرایی عرضه میشود.
واقعیت این است که پیاده سازی طرح دولت الکترونیک درایران اوایل دهه 80 کلید خورد.در واقع تصمیم برای اجرای طرح دولت الکترونیک در ایران سابقهای ۱۵ ساله دارد به نحوی که آییننامه اجرایی تحقق دولت الکترونیک ( تکفا) مربوط به سال ۸۱ است که طبق آن، دولت وقت، مکلف به ارائه خدمات غیرحضوری به مردم در راستای بهبود کیفیت، کاهش هزینهها و گردش سریع اطلاعات بین دستگاههای اجرایی شد.
اما متاسفانه با وجود تدوین و تصویب اسناد راهبردی متعدد، به دلیل عدم هماهنگی دستگاهها و بی توجهی دولتها، در تمامی این سالها شاهد عملیاتی شدن این پروژه مهم نبودیم. آمارها نیز حکایت از تنزل مستمر رتبه ایران در فهرستهای جهانی دارد، به گونهای که از سال 2012 تا 2016 رتبه جهانی ایران در دولت الکترونیک 74 پله تنزل یافته است.
به زبان ساده، دولت الکترونیک بستری دیجیتالی برای ارائه خدمات دولتی به همه اقشار مردم در کوتاه ترین زمان است و باید منجر به این شود که همه شهروندان، شرکتها وسازمانها از طریق وب سایتها در شبکه اینترنت یا اینترانت و بدون محدودیت مکانی و زمانی به اطلاعات و خدمات دولتی دسترسی پیدا کنند وبرای انجام بسیاری از امور اداری و فرایندهای دولتی از خانه بیرون نیایند و از طریق رایانه یا حتی تلفن همراه کارهای خود را انجام دهند و پیگیری کنند. دولت الکترونیک با پیامدهایی مانند ارائه خدمت، همچنین راهی برای ریشه کنی فساد در نظام اداری و افزایش شفافیت است.
اما متاسفانه با وجود وعدههای مکرر مسئولان طی سالهای اخیر، همچنان مردم برای انجام امور خود ناچار به عزیمت به اداره مورد نظر و صرف ساعتها وقت وهزینه هستند.متاسفانه پایگاههای اینترنتی دستگاهها و سازمانهای دولتی بیشتر شبیه تریبون اطلاع رسانی و اخبار روابط عمومیها شده که اغلب نیز تا ماهها حتی به روز رسانی نمیشودو دستگاهها همچنان از اشتراک گذاری و تبادل اطلاعات خود طفره میروند.
باید تا پایان برنامه پنجم یعنی سال ۹۴، حدود ۷۰ درصد خدمات دستگاهها به صورت الکترونیکی به مردم ارائه میشد،اما متاسفانه با بررسی وضع موجود؛به نظر نمیآید حتی یک چهارم خدمات دستگاهها نیز به صورت الکترونیکی ارائه شده باشد چه برسد به ۷۰ درصد!
درحالی که اجرای پروژه دولت الکترونیک در وزارتخانهها از سال 89 الزام آوراعلام شد،اما تحرکی در این زمینه از سوی دستگاهها دیده نشد. به گفته جلالی کارشناس فناوری اطلاعات، در مقایسه بادولت الکترونیک در کشورهای توسعه یافته، هنوزدر ایران یک سیستم یکپارچه دولت الکترونیک وجود ندارد و آنچه اتفاق افتاده تعدادی پروژه جزیرهای است که در سطح سازمانها و ادارات دولتی به صورت ناقص در حال انجام است. درحالی که در کشورهای توسعه یافته در حوزه دولت الکترونیک، بیشتر کارها از منزل و یا از هر نقطه دیگر به صورت کاملا الکترونیکی و بدون مراجعه به ادارات دولتی انجام میشود، امادرایران برای بسیاری از کارها بازهم مشتری ناگزیر به مراجعه حضوری است.
کارشناسان معتقدند زیرساختهای لازم برای استفاده از خدمات الکترونیکی در سازمانها و مراکز دولتی به وجود نیامده، ضمن این که متاسفانه هنوز باور لازم در بین مسئولان کشور برای الکترونیکی شدن خدمات وجود ندارد. واقعیت این است که دولت الکترونیک از آن دست پروژههایی است که اگر تمام دستگاههای زیرمجموعه دولت با هم در تعامل نباشند، نمیتوان آن را اجراکرد. تا زمانی که بین دستگاهها هماهنگی وجود نداشته باشد و به طوردقیق وظایف هر دستگاه مشخص نشده باشد، نمیتوان انتظار پیاده سازی دولت الکترونیک در کشور را داشت.
در این میان با توجه به این که اجرای موفق پروژه دولت الکترونیک نیازمند همکاری تمامی دستگاهها ست، بهتر است بخش متمرکزی در دولت وجود داشته باشدکه وظیفهاش منحصرا راهاندازی دولت الکترونیک و نظارت بر پیاده سازی گام به گام آن باشد تا بتواند طرح را در دستگاهها و سازمانها مرحله به مرحله جلو ببرد.تنها در این صورت است که میتوانیم شاهد خروجی مناسبی از سازمانها و دستگاهها باشیم.
امیدواریم افتتاح فازنخست پروژه دولت الکترونیک تنها یک کار نمادین در واپسین روزهای دولت یازدهم نباشدو درعمل تمامی زیرساختهای لازم فنی و نظارتی تامین و راه اندازی شده باشد،چراکه اجرای موفق چنین پروژه عظیم و مهمی آن هم پس از سالها تاخیر،مستلزم اجرای یک برنامه استراتژیک است که طی آن وظایف هر دستگاه به صورت مجزا و مشخص تعیین شده باشد.تنها در این صورت است که الکترونیکی شدن خدمات ورفع نیاز به مراجعه حضوری به ادارات و کاهش ترددهای شهری،برای مردم ملموس خواهد شد.مردم انتظار دارند با رونمایی از دولت الکترونیک دیگر ناگزیر نباشند با صرف ساعتها وقت و هزینه، برای انجام کوچک ترین کاری به ادارات مراجعه کنند.
6نکته در چند و چون برجام
محمدکاظم انبارلویی در یادداشتی در رسالت نوشت:
آمریکاییها متن برجام را پاره کردند، روح آن را هم به آتش کشیدند. اما چند صفحه از برجام را حاضر نیستند نه پاره کنند نه آتش بزنند؛ آن چند صفحه همان تعهدات ایران است.
1- گفتند می خواهیم با دنیا تعامل کنیم، نمی شود با دنیا قهر کرد. رفتند با آمریکاییها و شرکای اروپایی آنها گفتگو کردند. دستاورد چه بود؟ غنیسازی 20 درصد را متوقف و چرخ سانتریفیوژها را کند، آب سنگین اراک را بتن آرمه کردیم، در خیابانهای وین با وزیر خارجه آمریکا قدم زدیم. نتیجه چه شد؟ تقریباً هیچ! چفت و بست تحریمها در دولت خاتمی محکم شد، در فتنه 88 به صورت یک تقاضای رسمی از سوی فتنهگران از آمریکاییها تثبیت شد اما شقاوت و پستی آمریکاییها را برخی ناجوانمردانه به حساب مقاومت انقلابیون و بی تدبیری در دیپلماسی خارجی در داخل فاکتور کردند، لذا حاضر نیستند یک کلمه از بدعهدی و نقض پیمان آمریکاییها حرف بزنند و همچنان لوله توپ تبلیغات خود را به سمت منتقدین گرفتهاند و یک نفس شلیک می کنند!
2- جامعه جهانی چه شد؟ یکی از اعضای جامعه جهانی، روسیه بود که در مذاکرات 1+5 رودرروی ما می نشست و ریخت جامعه جهانی را تثبیت می کرد. امروز روسیه خود مشمول تحریمهای ظالمانه آمریکاست. چینیها مورد بغض ترامپ هستند. بین اروپاییها در نزدیکی و دوری از آمریکا، بگومگوست. اما هیچ کدام کاری از دستشان ساخته نیست. آمریکاییها با پدر و مادر تحریمها بلایی سر حقوق و روابط بینالملل آوردهاند که افق روشنی برای صلح در منطقه و جهان دیده نمی شود.
کره شمالی می گوید همه آمریکا را زیر تیغ اتمی خود دارد. روسها از اخراج صدها دیپلمات آمریکایی شروع کرده و وعده داده اند اقدامات تنبیهی و متقابل خود را اعمال می کنند. در تهران هم رئیس جمهور ما تهدید کرده است؛ «آمریکاییها اگر آبراه امن می خواهند از این رفتارها دست بردارند.» واقعیت این است که دهان آمریکا و شرکای او در مطنقه در تنگه هرمز در دسترس ماست، دماغ آمریکاییها در تنگه بابالمندب نیز در دست ماست. ما اگر اراده مقابله به مثل داریم، دهان و دماغ آمریکاییها را باید محکم ببندیم، بعد ببینیم آمریکاییها از کجا می خواهند نفس بکشند؟ سیلی محکم به پدر و مادر تحریم ها از همین جا باید شروع شود. طبیعی است آمریکاییها می روند بچههای خود را میآورند، بچههای آمریکا در منطقه باید بدانند اگر صدام توانست علیه ملت ایران کاری بکند، آنها هم خواهند توانست.
3- آمریکاییها متن برجام را پاره کردند، روح آن را هم به آتش کشیدند. اما چند صفحه از برجام را حاضر نیستند نه پاره کنند نه آتش بزنند؛ آن چند صفحه همان تعهدات ایران است. این را می گویند منطق توافق آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در هزاره سوم!
با این منطق چگونه می شود برخورد کرد؟ آیا گفتگو راه حل است؟! اگر را ه حل بود که نتیجه میداد. منطق آمریکا در توافقات و گفتگوها این است که طرف مقابل هر چه دارد روی میز بریزد تا تقسیم کنیم اما محکم با دو دست سر جیبهای خود را گرفتهاند و حاضر نیستند آنها را اندکی شل کنند. با این منطق کدام دولتمرد است که برود سر میز مذاکره بنشیند؟
4- امروز ما ماندهایم با جماعتی که به هر قیمت می خواهند برجام را حفظ کنند. کدام قسمت برجام را؟ همان قسمتی که ناظر به تعهدات ماست! اسم این نوع سیاستورزی و فهم دیپلماتیک برای حفظ منافع و مصالح ملی را چه نام می توان گذاشت؟
اینکه بحث کنیم این «تحریم ها حجمی است»، «موضعی» نیست، یا بگوییم تحریم ها فاحش است یا فاحش نیست!
یا با کمال تعجب گفته شود این تحریمها هستهای نیست، از جنس موشکی و حقوق بشری است، چه فرقی در کل معامله می کند؟ این نوع نگاه ها به صورت مسئله و نهایتاً حل ناقص آن فوق العاده خطرناک است. مردم منتظر «اقدام»، «عمل» و «واکنش بهنگام» هستند.
5- آقایان رفتند برجام را با دموکراتها بستند، برخی هم در داخل از ظهور عقلانیت دموکراتها در مذاکرات برجام داد سخن دادند، امروز اشتهای دموکراتها در سنا و مجلس نمایندگان آمریکا در تدوین و تنظیم تحریمهای مادر خیلی بیشتر از جمهوریخواهان است و اصلاً 2 حزب نابکار حاکم بر آمریکا اختلافی در برخورد با ملت ایران ندارند و در اعمال خشونت و خصومت با ایران مسابقه گذاشته اند.
در تهران برخی زنجیره نویسان در اوصاف دموکراتها و عقلانیت سیاسی آنها داد سخن دادند و شروع کردند به بزک کردن چهره خبیث آمریکا. امروز این جماعت در برابر بدعهدی و نقض عهد آمریکاییها سکوت کردند، وقتی هم حرف می زنند خباثت آمریکا در نقض برجام را توجیه می کنند. با این جماعت چه باید کرد؟ دست به آنها بزنیم مثل ایام فتنه 88 کوچ می کنند می روند لندن، پاریس و واشنگتن!
6- قبلاً گفته می شد اروپاییها کارهای نیستند، آمریکا همه کاره و کدخداست و اگر با کدخدا ببندیم، اروپا را هم داریم. امروز معلوم شده است چفت و بست ما با کدخدا، جفت و جور نیست. اگر ما هم بخواهیم، آنها نمی خواهند. کدخدا می خواهد ریشه ما را بزند. خوب با این حساب چه طور می شود روی اروپاییها حساب باز کرد؟
اکنون وقت آن رسیده است که حد یقف پیش روی آمریکاییها و تداوم نقض عهد آنها جایی محاسبه شود. چرا ما در نشست اخیر کمیسیون مشترک برجام با 1+5 رسماً نقض برجام را اعلام نکرده و به عنوان اعتراض رسمی ثبت نکردیم؟ این تعلل باعث شده ترامپ احمق به فکر این بیفتد که هنوز چیزی نشده است ایران را به عنوان ناقض برجام معرفی کند. با این آش نخورده و دهان سوخته چه باید کرد؟
یکپارچگی ایرانیان مقابل امریکا پس از تحریمهای جدید
یدالله جوانی در جوان نوشت:
آمریکاییها برخلاف تعهدات خود در برجام، بستههای سنگین و گسترده تحریمی را علیه ملت ایران در کنگره خود به تصویب رساندند.
آمریکاییها برخلاف تعهدات خود در برجام، بستههای سنگین و گسترده تحریمی را علیه ملت ایران در کنگره خود به تصویب رساندند. گستردگی تحریمهای جدید که به طور قطع نقض فاحش برجام است؛ سبب گردید عدهای از کارشناسان از این تحریمها با عناوینی چون «مادر تحریمها» یا «سیاهچاله تحریمها» یاد کنند. ماهیت تحریمهای جدید ضد ایرانی به گونهای است که حتی افرادی از مقامات فعلی و پیشین امریکا مانند: «برنی سندرز»، «آدام زوبین» و «جانکری»، در خصوص تضعیف برجام و به خطر افتادن آن به دلیل این تحریمها، هشدارهای جدی دادهاند. در تحریمهای جدید که به تعبیر رئیس مجلس نمایندگان امریکا، یکی از گستردهترین بستههای تحریمی در طول تاریخ به شمار میآید، چهار محور اساسی برای اعمال تحریم وجود دارد که عبارت است از:
1 ـ تحریم موشکهای بالستیک؛ به معنای تحریم تمام افراد، نهادها و مؤسسات حقیقی یا حقوقی که در توسعه برنامه موشکی ایران مشارکت دارند.
2 ـ تحریمهای جدید تروریسم؛ به معنای اعمال تحریم علیه سپاه و تمامی افراد، نهادها و مؤسسات حقوقی مرتبط با سپاه به دلیل حمایت از تروریسم!
3 ـ اجرایی شدن تحریمهای نظامی؛ به معنای مورد تحریم قرار گرفتن تمامی افراد، نهادها و مؤسسات حقیقی یا حقوقی که در فروش، تأمین، تعمیر و انتقال تانک، خودروی زرهی، تسلیحات با کالیبر بالا، هواپیمای جنگی، بالگردهای تهاجمی، کشتی و ... به ایران ایفای نقش نمایند.
4 ـ تحریمهای حقوق بشری.
به اعتقاد کارشناسان، تحریمهای جدید بندهای 26، 28 و 29 برجام را نقض کرده و اعمال این تحریمها به دلیل تعارض شدید با روح و متن برجام، در نهایت برجام را بیخاصیت خواهد کرد.
نکته مهم که ایرانیان اعم از مسئولان و مردم، بر آن اتفاق نظر دارند، هدف قرار گرفتن قدرت دفاعی ایران از طریق تحریمهای جدید از سوی امریکا است. امریکاییها از طریق اعمال این تحریمها، به دنبال تضعیف عوامل اصلی اقتدار دفاعی ایرانیان هستند. تحریمهای جدید بر اساس نظریه «تحریم ـ مذاکره ـمعامله»، وضع شده است. امریکاییها چنین میپندارند که تشدید تحریمهای هستهای در گذشته، ایران را به پای میز مذاکره کشاند و آنان با برجامهستهای، برنامه هستهای خود را محدود ساختند. بر همین اساس اعمال تحریمهای سنگین علیه قدرت دفاعی و عوامل اقتدار ایران، در نهایت جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره خواهد کشاند و از این طریق، میتوان روی قدرت دفاعی ایران معامله انجام داد و برجامهای موشکی، منطقهای و ... را شکل داد! بر همین اساس میتوان گفت، موشکهای بالستیک و سپاه، بهانههای تحریم برای تحت فشار قرار دادن اقتصاد ایران است و امریکاییها از طریق این تحریمها به دنبال تحت فشار قرار دادن مردم و ایجاد اختلافات داخلی در کشور هستند.
آیا آمریکاییها به اهداف اصلی خود از طریق وضع تحریمهای جدید دست خواهند یافت؟ آیا امریکاییها موفق خواهند شد روزی ایرانیان را برای انجام معامله روی قدرت دفاعی خودشان پای میز مذاکره بکشانند؟ آیا امریکاییها موفق به شکلدهی برجام موشکی و کنترل قدرت موشکی ایران خواهند شد؟ آیا امریکاییها موفق به تحمیل برجام منطقهای با هدف پایان دادن و یا کاهش نفوذ منطقهای ایران خواهند شد؟ تصور امریکاییهای وضعکننده تحریمهای جدید و به ویژه دولت ترامپ؛ آن است که از طریق فشارهای تحریمی بر ایران، به تمامی این اهداف دست خواهند یافت. اما نگارنده بر این اعتقاد است که امریکاییها به شدت دچار اشتباه محاسباتی شدهاند و هرگز قادر به کاهش قدرت دفاعی ایران و تضعیف موقعیت منطقهای جمهوری اسلامی نخواهند شد. دلایل زیر این باور را پشتیبانی میکند:
1 ـ مذاکرات هستهای که در نهایت به توافق هستهای منتهی شد، براساس سیاست نظام در این حوزه بود. ایران عضو آژانس بینالمللی انرژی هستهای بود و فعالیتهایش تماماً در راستای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای انجام میگرفت. بنابراین از همان ابتدای جنجالآفرینی سیاسی در سال 1382 در موضوع برنامه هستهای کشورمان از سوی غربیها، جمهوری اسلامی باب مذاکره را گشود و بر باقی ماندنش در آژانس بینالمللی هستهای تأکید کرد.
2 ـ در طول سالهای گذشته و خصوصاً از زمان شروع مذاکرات هستهای به صورت مستقیم با امریکا از سال 1392 به بعد، به رغم تمایل امریکاییها به گشودن باب مذاکره با ایران در موضوعات دیگر، بارها و بارها از سوی مقام معظم رهبری تصریح شده که جمهوری اسلامی در هیچ موضوعی غیر از هستهای با امریکا مذاکره نخواهد کرد.
معظمله حتی در سال 1395 با اشاره به عهدشکستن امریکاییها در برجام و غیر قابل اعتماد بودن آنان، تصریح فرمودند که مذاکره با امریکا سم مهلک است.
3 ـ امریکاییها با عهدشکنی در برجام از طریق وضع تحریمهای جدید از یکسو، و بر نداشتن تحریمهای هستهای به صورت عملی از سوی دیگر، چهره واقعی خود مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن را به تمامی ایرانیان با هر گرایش و سلیقهای نشان دادند.
4ـ در ایران با توجه به شرایط منطقهای، تهدیدات نظامی مستقیم و غیر مستقیم، تجربه تاریخی و خصوصاً تجربه دفاع مقدس، روی تقویت بنیه دفاعی کشور و خصوصاً افزایش اقتدار موشکی با توجه به خاصیت بازدارندگی آن، اجماع نظر میان آحاد مردم، تمامی جریانهای سیاسی، نخبگان و مسئولان وجود دارد. بنابراین تصور امریکاییها مبنی بر اینکه بتوانند ایرانیها را برای مذاکره در خصوص قدرت دفاعی متقاعد سازند، یک تصور ابلهانه است. واکنش مردم، مجلس، دولت و دیگر دستگاهها و مسئولان کشور در روزهای اخیر نسبت به تحریمهای جدید امریکا که قدرت دفاعی کشور را نشانه رفته، از یکپارچگی ایرانیان علیه امریکا حکایت میکند. به طور قطع در پرتو این یکپارچگی، قدرت دفاعی کشور حفظ میشود و افزایش مییابد و امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
تحلیف متفاوت آیین استقبال جهان از ایران
فریدون مجلسی در ایران نوشت:
روز شنبه ایران مراسم تحلیفی متفاوت را تجربه میکند. مراسمی که در آن چهرهها و شخصیتهای مهم بینالمللی از کشورهای مختلف جهان در ساختمان مجلس شورای اسلامی ایران گردهم میآیند تا شاهد سوگند رئیس جمهوری منتخب مردم ایران نزد نمایندگان آنها و آغاز رسمی فعالیت دولت دوازدهم جمهوری اسلامی ایران باشند. حضوری که به نحوی یادآور حضور مقامهای بینالمللی در نخستین مراسم تحلیف حسن روحانی برای مسئولیت ریاست جمهوری است و در عین حال معانی متفاوتی را نیز به دنبال دارد.
چنانکه میدانیم، حضور مقامات سیاسی کشورهای جهان در مراسم تحلیف رؤسای جمهوری چندان امر مرسومی نیست و این مراسم در اغلب کشورها یک آیین داخلی و خصوصی تلقی میشود. اگر در معدودی از کشورها نیز میهمانان خارجی حضور دارند، این میهمانان بر اساس روابط شخصی خود با فرد منتخب و نه به نمایندگی از کشور متبوعشان حضور مییابند. در جمهوری اسلامی ایران نیز دعوت از میهمانان خارجی بجز سفرای کشورهای دیگر در چنین مراسمی چندان مرسوم نبوده است. علاوه بر آنکه چنین استقبال و پاسخ مثبتی نیز تا پیش از مراسم تحلیف ریاست جمهوری یازدهم مسبوق به سابقه نبود.
13 مرداد سال 92، حضور 55 هیأت خارجی، از جمله ۱۰ رئیس جمهوری، ۲ نخستوزیر و ۶ رئیس مجلس پس از آن اتفاق افتاد که وقفهای 8 ساله در رویکرد مبتنی بر گفتوگوی دولت اصلاحات که در ایده «گفتوگوی تمدنها » تجلی یافته بود، رخ داد. هشت سال که با وجود تمایل دولت وقت ایران به سهم داشتن در مدیریت جهانی، گفتمان حاکم بر آن از سوی اغلب کشورهای جهان پذیرفته نمیشد و برعکس زمینه طرحریزی پروژه «ایران هراسی» را فراهم میآورد. در چنان شرایطی فردی به ریاستجمهوری انتخاب شد که در روند انتخابات بر ضرورت گفتوگو و تعامل با جهان و بویژه حل پرونده هستهای از مسیر برد-برد تأکید داشت. بر همین اساس حضور نمایندگانی از 50 کشور جهان و نماینده دبیرکل سازمان ملل در آن روز را میشود به معنای رویکرد استقبالی آنها از بازگشت ایران به مسیر تعامل بیشتر با جامعه بینالمللی تعبیر کرد. استقبالی که این روزها افزایش عدد 55 هیأت به 120 هیأت بیهیچ حرفی نشان از توسعه و امتداد یافتن آن دارد.
گفتمان تازه در فرهنگ
مهرنوش جعفری در شرق نوشت:
انتخاب دوباره دکتر روحانی بهعنوان رئیسجمهور و پیش از آن تغییر معنادار در ترکیب نمایندگان مجلس، شرایط مساعدتری را برای ایجاد تحول در نگرش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مقوله جایگاه مادی و معنوی فرهنگ و هنر و امور مطبوعات و رسانهها بهوجود آورده است. اینک که در آستانه معرفی اعضای دولت جدید قرار داریم، بیمناسبت نیست که نکاتی را مورد توجه و تأمل قرار دهیم.
به اختصار دو نکته را که میتواند منشأ رویکرد تازه این وزارتخانه باشد، متذکر میشوم.
جهانیشدن: جهانیشدن تولیدات فرهنگی، هنری و رسانهای که جسته و گریخته در یکی، دو سال اخیر شاهد برخی نمونههای آن بودیم، یکی از موارد استراتژیک در رشد و توسعه این تولیدات بوده و در نتیجه میتواند و باید موجب ایجاد تحول در نگاه مدیریت فرهنگی کشور باشد. امروزه سهم درخورتوجهی از رشد تولید ناخالص داخلی در کشورهای توسعهیافته از آن بخش فرهنگ و هنر است و سرمایههای هنگفتی جذب این بخش از بازار شده است.
قابلیتهای موجود در این زمینه در کشور ما در حدی است که قلمروهای فرهنگی ایران را در بازارهای مناطق همجوار و دنیای اسلام میتواند پوشش دهد. این در حالی است که غنای فرهنگی ایران قابل مقایسه با کشورهای مزبور نیست ولی در زمینه راه و روش کسب سهم از بازار باید از تجربه آنها درسآموزی کرد. نمونهکارهایی که تاکنون هنرمندان ما در دنیا عرضه کردهاند و دولت هم چندان در آن دخیل نبوده، اگرچه محدود بوده اما دامنه تأثیرات آن بسیار زیاد بود و دولت را نیز به تحسین و تبریک واداشت. اگرچه در مسیر تولید این فراوردهها بعضا نهادهای دولتی سهمی از رنج و زحمت تولیدکننده نداشتند. اگر تاکنون تولیدات اهالی فرهنگ و هنر محدود و محصور در داخل کشور بود، اگر تا گذشته نهچندان دور نگاه به این حوزه از بالا و بهمثابه کمکبگیر و نیازمند به دستگیری دولت بود، اما بهواسطه قابلیتها و خلاقیتهای این قشر شاهد گامنهادن تدریجی تولیدات آنها به بازارهای جهانی هستیم. متأسفانه نقش دولت و سایر ارکان کشور دراینخصوص اگر نگوییم منفی بوده اما در حد انتظار، پیشبرنده نیز نبوده است.
بیراه نیست گفته شود بخشیهایی، چندان هم با نگرش مألوف یعنی کنترل این قشر در ازای کمک بخورونمیر مخالف نیستند. بنابراین استراتژی جهانیشدن راه میانبر توسعه این بخش است. وضعیت بخشهای مختلف یکسان نیست. بهعنوان نمونه با گذشت چهار دهه هنوز مطبوعات بهواسطه فشارهایی که تحمل کردهاند هیچگاه نتوانستهاند در عرصه منطقه و جهان عرض اندام کنند اما مثلا تولید فیلمهایی در تراز جهانی بهمراتب بهتر شده است. اما آنچه در اینجا مورد بحث ماست، این است که جهانیشدن، علاوه بر اهداف فرهنگی، مزیتهای اقتصادی نیز دارد و به تقویت بنیه مالی و اقتصادی اهالی فرهنگ و هنر و توسعه بازار آن میانجامد و در نتیجه به رشد و توسعه اشتغال که هدف مبرم دولت آقای روحانی و نیاز جامعه نیز هست، کمک میکند.
نیازمند دولت یا اهالی فرهنگ؟ به نظر میرسد دیگر وقت آن است که شاهد تغییر نگاه اقتصادی به حوزه فرهنگ باشیم. همواره تصور میکنیم کار فرهنگی و هنری و رسانهای زیانده است؛ یعنی از نگاه عدهای باید اینگونه باشد و بنابراین باید ناف اهالی این حوزه بند به دولت باشد. درحالیکه چنین نیست؛ یعنی درواقع نباید چنین باشد. کافی است نگاهی به دنیای اطرافمان بیندازیم. سازوکار تولید فراوردههای فرهنگی و هنری در دنیا اصلا شباهتی با آنچه در ایران میگذرد، ندارد. دلیل عمده آن وجود رقابت در بازار جهانی این تولیدات است. مثلا در کشور ما روزنامههایی تولید میشود که هزینه هر نسخه آن شاید بیش از پنج هزار تومان است اما با قیمت ٥٠٠ تومان عرضه میشود و فروش آنچنانی هم ندارد. چرا؟ چون تمامی هزینههایش از محل سرمایه دولتی تأمین شده است و روزنامهنگاران آن درواقع کارمند دولت به معنای حکومتاند. اما بخش خصوصی چنین سازوکاری را تاب نمیآورد چون مجبور است ارزانتر و باکیفیتتر تولید کند ولی مثلا دو هزار تومان بفروشد. تازه همین روزنامه دوهزارتومانی فروش دارد، چون مخاطب دارد، اما آن روزنامه ٥٠٠تومانی روی دکه میماند.
پس اشکال بزرگی در این میان وجود دارد. رویکرد جدید وزارت ارشاد میتواند ریشهیابی مسائل از این منظر و یافتن راه مناسب برای اصلاح فضای فاقد رقابت کنونی در میان انواع تولیدکنندگان کالای فرهنگی در بخشهای دولتی و خصوصی باشد. اگر فضای رقابت و الزامات آن رعایت شود، نگاه اهالی فرهنگ هم به وزارت ارشاد و سایر نهادها، صدقهای نخواهد بود. همانطور که اشاره شد فقدان فضای رقابت و رانت از علل این شرایط است. علت دیگر مقوله آزادی است که البته امری نسبی است و در سالهای گذشته دائما نوسان داشته است. هرقدر فضا آزادتر باشد از قدرت رانت کاسته میشود. یکی از راهها تکیه بر همان اصل اقتصاد مقاومتی و پافشاری بر این مسئله است که تولید در عرصه فرهنگ و هنر علاوه بر دارابودن کیفیت و تأثیرگذاری باید اشتغالزا، کمهزینه و بهصرفه باشد. نمونههای موجود نشان میدهد این قابلیت به خوبی وجود دارد؛ مشروط به رفع محدودیتها و ایجاد فضای رقابت.
در نتیجه باید جلوی رانت و تولید بیکیفیت گرفته شود. فکر میکنم اهالی فرهنگ و هنر با این رویکرد همدلی نشان خواهند داد، اگرنه، باید چوب ادامه وضع موجود را بخورند. بنابراین، بیش از اینکه انتخاب فلان شخص بهعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را مهم بدانیم که در جای خود اهمیت دارد، این رویکردهای نو به مسائل این حوزه است که اهمیت حیاتی دارد. چون فرصتها و سرمایهها را پیدرپی از دست داده و میدهیم. اگر در بنیان کارها و فرایندهای آن تأمل کنیم، درمییابیم که نیازمند گفتمانهای نو هستیم .امروز که مجلس تا حدود زیادی با دولت منتخب مردم همسوتر شده، این امر بیشتر به واقع نزدیک شده تا شرایط برای ایجاد تحول در بخش فرهنگ و هنر و رسانه مساعدتر شود و بهنظر میرسد این رسالت بزرگ وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی و همکاران اوست.
مطالبات از دولت دوازدهم
صبح نو در سرمقاله خود نوشت:
کابینه دوازدهم در آستانه معرفی و استقرار قرار گرفته است. آنچه مسلم است، آقای روحانی در دوره جدید، هم از سوی اصلاح طلبان و هم از جانب اصول گرایان با چالشهای جدی مواجه است. اصلاح طلبان از آن جهت که به رغم همراهیهای انتخاباتی در دولت جدید به سهم مطلوب خود نرسیدهاند، به یک منتقد جدی دولت تبدیل شدهاند و جریان اصول گرا نیز در ادامه تفاوتهای راهبردی و رویکردی، در جایگاه مطالبه گر اصلی قرار دارد.
طبیعی است که در این دوره، اصول گرایان مطالبات خود را جدیتر از قبل پیگیری کنند؛ هم از آن جهت که در انتخابات امسال از پشتوانه رأی منسجم ١٦میلیونی برخوردار شدهاند و هم به این دلیل که اصلیترین نیاز کشور را رفع معضلات اقتصادی و حل مشکلات اشتغال و تولید میدانند. افزون بر این، تساهلهای فرهنگی صورت گرفته از جانب دولت، نگرانیهای عمومی در توجه به آرمانها و ارزشهای اسلامی و ملی را نیز برانگیخته است و از این جهت، جریان انقلابی وظیفه خود میداند به طور آتش به اختیار، این دو حوزه یعنی اقتصاد و فرهنگ را، به عنوان رویکرد اصلی وجهه همت خود قرار دهد.